جهانگرد

مارس 19, 2010

سال نو

Filed under: مناسبت,سیاسی — جهانگرد @ 1:28 ب.ظ.

به نام خدا

شب عید است و بهار پشت در خانه هایمان. لحظات ،لحظات جنبش و خروش است همه به تکاپو می افتند. بهار را از سر سبزی نباتات که مثل انسان های این سرزمین سبز پوش می شوند بیابید. بهار را از آغاز عشق و عشق بازی آشکار و آزادانه گربه های کوچه هایمان باید شناخت. فصل ،فصل بیداری است مثل خرس های قطبی که از خواب زمستانی بر می خیزند همه ما قبل از رسیدن بهار در روزهای آخر زمستان به جنبش می آییم تا بیدار شدن را پیشواز رویم.

امسال هم بیدار شدیم زمستان امسال و خزان امسال، از هر سالی در این سرزمین طولانی تر بود از 22 ماه آخر بهار خزان و پس از آن زمستان شد و تاکنون ادامه داشته است. در این دو فصل مفصل در سال گذشته جوانانی از میان ما رفتند.
یادشان در دلهای ماست اما این پائیز برگ ریز علاوه بر کشته ها سوز وسرمای زیادی هم داشت سرمایی کشنده که باعث شد عزیزانی به محبس برده شوند برای نگهداری!و این چنین اول حق ازحقوق اصلی ملت که آزادی باشد زیر پا نهاده شد.
در گرما گرم این زمستان وحشی رای ملت نادیده انگاشته شد. دهان معترض شان خرد شد، چشمان شان اشک آلود شد، دل مادران شان خون شد. همه چیز به هم ریخته شد. آشفته شد و شد آنچه که شد …

هنوز عزیزانی که داعیه دلسوزی برای نوع ملت را دارند در زندان هایندو جزای این ادعایشان را پس می دهند . هنوز مادران را داغ بر دل است و اشک بر چشم. گفته بودند پول نفت بر سفره تان می آوریم ؛بعد بنزین را جیره بندی کردند و سپس پول نفت را به خرج حفظ نظامی رساندند که از اساس مبتنی بر دروغ بوده است و این جنس معیوب را اسلام ناب معرفی کردند و به ملت غالب نمودند. این معامله از ابتدا محکوم به بطلان بوده چرا که غش در آن شده بود. تقلب در آن راه داشت و چنین معامله ای از لحاظ فقه اسلامی باطل است .

از بیست و دوم بهمن که خیابان و پادگان مرزهای خار دارشان برچیده شد به فتح الفتوح یاد می کنند آن را به عنوان حماسه ملی نمایش می دهند اسفا که مردم را احمق فرض می کنند و یکه تازی شان را نهایتی نیست!
چگونه با از دست دادن جوانان و برادران و خواهران مان ،با یتیم و بی سرپرست شدن بچه ها و زنان مان، با زندان کشیدن دلسوزان مان ،با فقر افسار گسیختۀ روز افزون مان،با اعتیاد ،بی کاری ،آمار بالای طلاق و رکود ازدواج عید را جشن بگیریم؟! من برای خود جایز نمی دانم این سال را به کسی تبریک گویم. مرحوم بنیانگذار جمهوری اسلامی به مناسبت حمله رژیم پهلوی به مدرسه فیضیه آن را عزای عمومی اعلام نمود و آن سال عید را تحریم نمود. عملی نمادین برای تذکر جنایت بزرگ رژیم.
چگونه این همه مصیبت را نا دیده بگیرم و به خود اجازه دهم که به دیگران و اطرافیان شادباش بگویم حال آنکه هیچ کاری جز خون دل خوردن و عدم آرامش روحی و روانی نداشته ام. هیچ هزینه ای جز هم دردی با مصیبت دیدگان نپرداخته ام ؟!

بیایید واقع بین باشیم من نمی گویم شادی و هیجان و جشن را فراموش سازیم خیر معتقدم که آنچه که رژیم سفاک پهلوی انجام داد دو صد چندانش با وضعی اسف بار تر انجام شده و ما را کک نگزیده! آیا سزا نباشد که به جای شادی و پای کوبی تنها با امید به آینده با عزمی راسخ چشم بدوزیم و با قدم هایی استوار راه بپیمائیم ؟!!!

من معتقدم امید را نباید از بین برد امید را نباید از دست داد. اما بی تفاوتی نسبت به آنچه برما رفته را نیز جایز نمی دانم .
به امید آینده ای بهتر و سبز تر

3 دیدگاه »

  1. سلام

    سال خوبی برایتان آرزو می کنم

    دیدگاه توسط نجيبه محبي — مارس 19, 2010 @ 4:14 ب.ظ. | پاسخ

  2. مهربانم نوروزت شاد، هر روزت شاد. وبلاگ مرا بستند، به کوری چشم استبداد وبلاگ تازه یاز کردم. قربانت اردوخانی
    http://ordoukhani.be/

    دیدگاه توسط ordoukhani — مارس 20, 2010 @ 4:31 ب.ظ. | پاسخ

  3. درود

    سال نوت مبارک رفیق

    با مطلبی کوتا به روزم امیدوارم خوشت بیاد

    منتظرتم…

    دیدگاه توسط همنفس — مارس 27, 2010 @ 11:03 ق.ظ. | پاسخ


RSS feed for comments on this post. TrackBack URI

بیان دیدگاه

ساخت یک وب‌گاه یا وب‌نوشت رایگان در WordPress.com.